سند راهبردی کشور در امور نخبگان، سندی راهبردی است!

از نظر برخی منطقیون، از آنجا که اکتساب و تحصیل علم در حقیقت خروج از قوه(جهل) به فعلیت(علم) است؛ بنابراین هر اکتساب و تحصیل علم باید مسبوق به علم دیگر باشد؛ یعنی ابتدا باید آگاهی به چیزی وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن علم، به علم جدید دیگری دست یافت. به بیان دیگر جهل و نادانی مولّد علم نیست، بلکه علم و دانش از آگاهی و دانش پدید میآیند. نکته مهمی که باید توجه داشت این است که همهی علوم نمیتوانند اکتسابی باشند؛ زیرا سر از دور یا تسلسل در میآورد. بنابراین تمام علوم باید منتهی به علومی شوند که بدون اکتساب به دست میآیند. بعبارتی میتوان گفت، بدیهیات، بخشی ریشهای و حیاتی از علوم است. در این نوشته نظر بر این است که در عالَم سیاستگذاری و امور اجرائی مملکت نیز، بگونهای این مطلب صادق است که، اساس پیشرفت خیلی از امور، فهمیدین ( بخوانید باور ) بدیهیات است؛ بدیهیاتی که نه تنها راهگشا بلکه کاملا ضروری است. بنظر نگارنده، از جملۀ این بدیهیات که لازم است بدان توجه درخوری شود، راهبردی دانستن اسناد راهبردی کشور و از آن جمله، سند راهبردی کشور در امور نخبگان است، اسنادی که اگر راهبردی به آنان نگریسته نشود، متحمل آفت هایی خواهند شد، و چه بسا اجرایی شدنشان را با مشکل مواجه کند. در ذیل به برخی از آفت ها، بهاجمال اشاره خواهد شد:
- بخشی نگری: عدم نگاه راهبردی به سند نخبگان، سبب خواهد شد، اینطور تصور شود که این سند، مرامنامهای برای عدهای خاص به نام نخبگان و وظیفهی انحصاریِ سازمانی مشخص به نام بنیاد ملی نخبگان است. در حالیکه نگاه سند مذکور، نه تنها به شخص که به اکوسیستم نخبگانی کشور بوده و هست، در نتیجه به بسیاری از بخشهای جامعه و حاکمیت ارتباط پیدا میکند و لازم است « همهی دستگاهها در اجرای آن همکاری و همافزائی کنند».[1]
- کوتاه بینی: این سند سعی دارد، تا مبتنی بر اصول و ارزش های اسلامی و با شناسایی صحیح مسائل، شرایط و امکانات کشور، دامنۀ شمول نخبگی را گسترش داده، راهبردها و اقدامهای کلان را برای فراهم شدن زمینههای «نخبه شناسی»، «نخبه پروری »، «نخبه گزینی» و «نخبه گماری» را فراهم کند[2]. به بیان دیگر میتوان عنوان داشت، سند نخبگان به دنبال تحقق شایسته سالاری و کارآمدی روزافزون منابع انسانی در کشور است. حال چنانچه به هر دلیلی این خط سیر اصلی در تحقق نظام نخبگانی مطلوب به فراموشی یا غفلت سپرده شود، تقلیلگرایی در فهم و اجرای سند رخ داده است.
- موازی کاری: اصولا شاید بتوان گفت، یکی از کارکردهای سند نویسی در کشور، ایجاد هماهنگی و در نتیجه همافزائی در متولیان مستقیم و غیر مستقیمِ آن امر در کشور است. در حالیکه گاهی اوقات متولیان امر فارغ از لزوم هماهنگی، و با استناد به بخشی از سند، فعالیتهای جاری و آتی خود را مستند کرده و هیچ ضرورتی مبنی بر پرهیز از موازی کاری به خود راه نمی دهند.
- اقدامهای گزارشی: به جرأت میتوان گفت، بلایی که به صورت خیلی آهسته و اصطلاحا نرم موجبات زمین گیر شدن و نرسیدن به نتایج مطلوب (با وجود انجام حجم انبوهی از فعالیتها) در رسیدن به اهداف اسناد راهبردی خواهد بود، پرداختن به اقدامهایی است که بیش از آنکه به روح اصلی اسناد نزدیک باشد، به گزارشات صفحه پُرکن و باصطلاح رنگی نزدیکتر است.
البته این مطلب خود، ریشه در تفکرات مخربتری دارند که به بیانی میشود در دو بعد به آن اشاره کرد: اول، میل به انجام کارهای راحتتر و سهلالوصولتر در دستگاههای متولی، و دوم _ با عرض پوزش از خوانندگان گرامی- غیر عملی دانستن، افق های بلند و اهداف والای اسناد است.
- عدم توجه به جامعه مخاطب: آنچه مسلم بنظر میرسد، یکی از ذینفعانِ مهم سند راهبردی کشور در در امور نخبگان، نخبگان و استعداهای برتر و همچنین گروههای نخبه و استعدادبرتر هستند، لذا چنانچه سند راهبردی کشور در امور نخبگان بدون نظر داشتن به واقعیات جاری جامعۀ نخبگانی، و تحولات این جامعه و همچنین تأثیرات متقابل اجراییسازی سند در این جامعه، صرفا به دنبال تحقق مفاد سند باشند، قطعا دچار خطاهایی در اجرا خواهد شد و در برخی موارد عملشان، نوشدارو پس از مرگ سهراب خواهد بود.
- مسئلهای به نام نخبگان: وقتی با برخی مسئولین در خصوص لزوم و ضرورت همکاری در تحقق بخشیدن به مسیر نخبگی در جامعه و نقش اثرگذار دستگاه متبوع ایشان، در تکمیل زنجیرۀ ارزش نظام نخبگانی به مذاکره می پردازیم، بسرعت به این حقیقت تلخ میرسیم که این مسئله را جزء مسائل درجۀ یک و راهبردی کشور نمیبینند و بیشتر نگاهی فرمایشی به آن دارند که هیچ ارتباطی معناداری نمیتوان با آن برقرار کرد؛ و البته در بهترین حالت که اهمیت آن را بپذیرند، باز هم در خیل عظیم کارهای روزمرهشان گُم خواهد شد.
در انتها این نکته را یادآور شویم که به تصریح سند راهبردی کشور در امور نخبگان، «معاونت علمی ریاست جمهوری»، «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری»، «وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی»، «وزارت آموزش و پرورش»، «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی»، «وزارت کشور»، «وزارتخانههای صنعتی»، «فرهنگستانها»، «سازمان صدا و سیما»، «حوزههای علمیه»، «دستگاههای تبلیغی و فرهنگی کشور» و سایر وزارتخانهها و نهادها و دستگاههای اجرایی کشور، در فرایند اجرایی کردن و فرهنگسازی سند با بنیاد ملی نخبگان همکاری میکنند[3]. به امید آنکه تمامی نهادهای مرتبط با امور نخبگان، راهبردی بودن سند راهبردی کشور در امور نخبگان را به عنوان امری بدیهی، باور نمایند!
جمال همتیان- کارشناس کمیسیون شناسایی و هدایت ستاد اجراییسازی سند راهبردی کشور در امور نخبگان